فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
معشوق عیان میگذرد بر تو ولیکن
اغیار همیبیند از آن بسته نقاب است
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است
سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طور عجب لازم ایام شباب است
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
تفسیر عرفانی:
۱- شما شخصی مهربان، صمیمی، یکرنگ، علاقهمند، طناز، دلربا، مشکل پسند، زود رنج، اشکال تراش، خوش برخورد، عصبانی و با قلبی پر از محبت، چون دل آهو داری ولی دیگران ارزش واقعی شما را نمیدانند و شما نیز خیال میکنید همه باید مانند شما باشند.
۲- موقعیت بسیار خوبی دارید. ضرر و زیانی متوجه شما شده که تلاش شما برای جبران آن بی فایده بوده است.
۳- سعی کنید به پند و اندرز دیگران، بویژه کسانی که به شما عشق میورزند، توجه دقیق نمایید که بیش از این ضرر نکنید.
تعبیر غزل:
در گذشته چیزی (کسی) را از دست داده ای که خیال آن هرگز از سرت بیرون نشده و پیوسته حسرت گذشته را می خوری، ولی وقت آن رسیده که از این خواب غفلت برخیزی، زیرا یکبار دیگر شانس به تو روی آورده پس فرصت را از دست مده و نگذار زندگیت تباه شود.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 30,ژانویه,2025